میلاد 25 ساله مانند تمامی اقوام لر شجاع ، غیور و اهل خانواده
میلاد حتی در نخستین روزهای بیماریش بخاطر اینکه پدرش را نگران نکند بیماری را از پدر پنهان می کنه اما به ناچار کم کم شرایط بیماریش آشکار میشه و درمانهای میلاد شروع میشه
میلاد مدتهاس بخاطر درمان به منزل خواهرش در رودهن آمده . خواهری مهربان که مانند مادری دلسوز نگران و همواره همراه و مراقب اوست و دامادی مهربان که همچون برادری او را حمایت می کند...بقیه خانواده نیز همگی حامی میلاد در روزهای سخت درمان خصوصا روزهای بعد از پیوند که نیاز به مراقبت های خاص داشته بوده اند...
ثبت نظر